کد خبر : 21055 تاریخ : ۱۳۹۹ دوشنبه ۱۳ بهمن - 18:38
«شکوه بازگشت»/ درباره بازی اعجاب برانگیز هدیه تهرانی در «بی همه چیز» ؛ یا وقتی کارگردان قدر ستاره اش را می داند وحید سعیدی : یک فیلم وقتی فیلم می شود، که کارگردان قدر همه داشته ها برای به سرانجام رساندن کارش را بداند. از فیلمنامه ای که دست اوست؛ تا تک تک بازیگرانی که قرار است به فیلمش جان بدهند؛ تا عوامل فنی اش. او وقتی ارزش این دارایی ها را بداند، نتیجه اش می شود یک فیلم تمام عیار.

وحید سعیدی : یک فیلم وقتی فیلم می شود، که کارگردان قدر همه داشته ها برای به سرانجام رساندن کارش را بداند. از فیلمنامه ای که دست اوست؛ تا تک تک بازیگرانی که قرار است به فیلمش جان بدهند؛ تا عوامل فنی اش. او وقتی ارزش این دارایی ها را بداند، نتیجه اش می شود یک فیلم تمام عیار.

«بی همه چیز» فیلمی است که کارگردان قدر همه عناصری که در اختیارش قرار گرفته را می داند. محسن قرایی بیش از هر چیز قدردان حضور هدیه تهرانی است. او برخلاف تمام کارگردانانی که طی این ده -دوازده سال در سینما امکان همکاری با این بازیگر را داشته اند، فرصت سوزی نکرده است. او فقط به ویترین فکر نکرده و متوجه بوده که قرار است این همکاری با بازیگری اتفاق بیفتد که به جرات تنها بازیگر زن سوپر استار ایران است. بازیگری که شاه نقش های ماندگاری چون سیما ریاحی (شوکران)، مژده(چهارشنبه سوری) و رویا رویایی (کاغذ بی خط) را در سینمای ایران به یادگار گذاشته است. قرایی بیش از همه به این موضوع واقف بوده که بی همه چیز بعد از خسته نباشید و سد معبر یک بزنگاه حیاتی برای اوست؛ بزنگاهی که در صورت عبور سلامت از آن ، دوباره متولد می شود و جایگاه دیگری در بین کارگردانان سینمای ایران پیدا می کند.

از همین رو است که همه گام هایش را از همان ابتدا درست برمی دارد و با آنالیز کامل، عواملش را می چیند و با تحلیل دقیق، نقش ها را به بازیگران منتخبش واگذار می کند. موتور محرک درام قرایی زنی است به نام «لی لی»؛ مقتدر، جذاب و البته پر از عقده و حقارت. سختی کار قرایی جایی است که باید بلافاصله بعد از نمایش جلال و شکوه قهرمان زن فیلش ، ور دیگر او را عیان کند. وری که مخاطب را بلافاصله رو در روی لی لی قرار می دهد و این یعنی پایان همراهی مخاطب با این کاراکتر در همان ابتدای ماجرا.

تماشاگر باید همه جانبه کنار قهرمان قصه ( امیر/ پرویز پرستویی) بایستد؛ ولی همچنان با لی لی همراه است و حتی در جاهایی از قصه حق را به او می دهد. این یعنی قدرت بازیگر در ترسیم همه جانبه شخصیت پیچیده ای که نبض درام را در دست دارد و اگر ذره ای اشتباه کند تمام داشته های کارگردان نقش برآب می شود. اینجاست که مشخص می شود قرایی چرا به انتخاب هدیه تهرانی رسیده، چون هیچکس غیر از او توانایی رقم زدن این اتفاق را نداشته و قادر نبوده چنین رنگ و جلایی به کاراکتر لی لی ببخشد که توامان حس نفرت و دلبستگی را در درون مخاطب متبلور کند.

قرایی هم در این مسیر سنگ تمام می گذارد. نمای معرفی لی لی در ایستگاه قطار تمام آن چیزی است که یک کارگردان می تواند برای معرفی شخصیتش رو کند . نمای اینسرت پا ها که گام بر پلکان قطار می گذارد، چشمان خیره حاضران در ایستگاه، نمایی از پشت سر و بعد نمای بسته از صورت لی لی در هاله ای از دود اسپند که تصویر را پر کرده است. این سکانس ِمعرفی ، پاس گل کارگردان به بازیگرش است، بازیگری که به بهترین شکل ممکن قدر آن را می داند و در نهایت یکی دیگر از بی نظیر ترین و تکنیکی ترین گل های دوران بازیگری اش را به ثمر می رساند. هدیه تهرانی با «بی همه چیز» نشان می دهد که اگر بخواهد، دست نیافتنی تر از چیزی که هست خواهد شد. او ستاره بی فروغ سینماست که حالا حالا باید بدرخشد و با شاه نقش هایش همه را متحیر کند.

دیگر نگین درخشان این فیلم «هادی حجازی فر» است، نقش او در «بی همه چیز» را قرار بود «شهاب حسینی» بازی کند، اما این نقش در نهایت به هادی رسید ، یک جا به جایی طلایی که در نهایت به نفع فیلم شده است. درباره بازی او بماند برای فرصتی دیگر.