حالا دیگر می توان نرگس آبیار را به عنوان فیلمسازی شناخت که جهان بینی منحصر به خودش را در فیلمهایش ارائه می دهد و اگر مروری اجمالی به کارهایش داشته باشیم همیشه نوعی دفاع از زنان ستم دیده و مهجور از زاویه دید کارگردان، در فیلم قابل مشاهده است که در ابلق ملموس تر از کارهای قبلی است چون سعی کرده روایتی ساده و صمیمی و البته روشنگرانه و افشاگرانه داشته باشد.
آبیار چه در طراحی صحنه که به خوبی پستی و بلندی های روستا را نشان می دهد و فرم بصری که از هلی شات به عنوان یکی از نشانه ها و کد های فیلم هنگام پرواز فیلم استفاده کرده که با تدوینی خلاقانه کاملا به ثمر نشسته و میزانسن های شلوغ که به باورپذیری روابط آدمها در یک روستا کمک کرده است.
یکی دیگر از امتیازات مثبت فیلم طبق معمول کارهای آبیار بازی بازیگران است. بهرام رادان کاملا در قالب نقش فرو رفته و شخصیتی دو رو و متقلب و غیر اخلاقی را به خوبی ارائه می کند. در واقع به خصوص با نوع نگاهش بهخوبی مخاطب را سر دوراهی و تعلیق قرار می دهد. شاکردوست هم در خدمت فیلم رفتار کرده و بازی در نقش زنی سنتی و خانه دار را خوب انتقال می دهد اما به نظرم بهترین بازیگر فیلم هوتن شکیباست. او کاملا نقش یک جوان بیکار و بی خیال و سرخوش و در عین حال سر جایش متعصب و غیرتی را به خوبی ایفا کرده است. مثلا موقعیت هایی که مدام می خواهد از همسرش دلبری کند تا فریادش هنگام دعوا که اینجا فن بیان قوی اش کاملا آشکار می شود و به کمک چهره پردازی دقیقش، به راحتی می توان او را برای نقش مکمل مستحق سیمرع دانست.
در کل فیلم آبیار در راستای محتوایی تابوشکنانه یک تلنگر بزرگ به مخاطب می زند و می تواند فیلمی جریان ساز باشد. در راستای حرف زدن درباره چیزهایی که نگاه سنتی جامعه همیشه روی آن سرپوش گذاشته است. درباره صداقت میان زن و شوهر که باید مثل دو رفیق باشند. درباره زنان جسور و شجاع که باید از هویت و فردیت خود دفاع کنند تا جایگاه فردی و اجتماعی مناسبی داشته باشند.تماشای چنین فیلمی طبعا و قطعا قابل توصیه است.