«یک عاشقانهی بیتکلف و بیشعار و بیادا که در بیان احساسْ صریح و گستاخ و در قضاوتْ محتاط و خوددار است. بر خلاف نمونههای رایج، جانب یک سوی ماجرا را نمیگیرد و زاویهی دید در آن بهگونهای است که تماشاگر بهتدریج شخصیتها را درک و به آنها نزدیک میشود. اهمیت دیگرش این است که عشق را در بطن جامعهای نشان میدهد که همهی نشانههای واقعی را دارد و به این ترتیب در مسیری متعادل پیش میرود؛ هم غم زمانه را دارد و هم فراق یار را. بهاندازه و درست.
در نمایش جامعه شرح مصیبت نمیدهد و در بیان عاشقانهاش به مبالغه نمیافتد. شبیه یک افسانهی پریان امروزی است با بازی روان و یکدست بازیگرانش، خصوصا الناز شاکردوست. همانقدر که حامل دلبستگیهای قبلی سازندهاش است، به جاهای دیگر هم سرک میکشد و غیرمستقیم به آثار بزرگ دیگر ارجاع میدهد. هر آنچه که در نگاه اول نامتعارف مینماید را در عمل به برگ برندهی فیلمنامه بدل و خوراک قصهی اصلی خود میکند. کایٔنات و اعجاز و جنون و ایمان و رنج و اعتماد، نه برای لحظهای تماشاگر را از اصل قصه دور میکند و نه بهانهی خودنمایی فیلمساز است. در عوض، قدم در مسیر فیلمهای بزرگی میگذارد که درک ارزش و اعتبارشان در عبور از قصهای است که میگویند. و شگفتی در این است که فیلم هر دو جنبه را به کمال داراست. هم قصهاش روان و جاری است و هم بر چیزی غیر از آن دلالت دارد.
بخشهای زیادی از فیلم پس از تماشا تبدیل به خاطرهای شیرین از تماشای اثری اصیل میشوند، که مهمترینش فصل به دریا زدن شبانهی زن است. همینها کافی است برای تبدیل شدن «تیتی» به یکی از شاعرانهترین عاشقانههای سینمای ایران.»