محسن شرف الدین:
نکته اول: سریال «میخواهم زنده بمانم» در همین قسمت اول معرفی تمام و کمالی از خود داشت. یک پایلوت استاندارد که هم کاراکترهای اصلی داستان را معرفی میکند و در ورود ستاره هایش خسّت به خرج نمی دهد و هم سرشاخه های اصلی قصه را برای مخاطب آشکار می سازد. قصهای که بافت تاریخی دارد و روایتی از فضای حاکم بر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ کشورمان را ارائه میدهد. رابطه عاشقانه میسازد و کاراکتر مثبت و منفی پررنگ خود را مشخص می کند. به این ترتیب در همین آغاز میتوان حدس زد که با چه موضوعاتی سر و کار داریم و گره های اصلی داستان چه خواهد بود.
نکته دوم: از نکات جذاب سریال «میخواهم زنده بمانم» تیم بازیگران کنجکاوی برانگیز آن است. پدرام شریفی که با درخشش در «هم گناه» توانایی خود را در اجرای نقش های پیچیده و طولانی به اثبات رسانده بود بار دیگر در سریالی پرستاره به عنوان یکی از بازیگران اصلی حضوری متفاوت را تجربه کرده است. سکانس افتتاحیه سریال با بازی سطح بالای او مهر تاییدی بر این ادعاست. سحر دولتشاهی نیز بعد از چند تجربه در نقش مکمل، اینبار در نقش اصلی یک سریال شبکه نمایش خانگی حضور پیدا کرده که قصه اصلی نیز پیرامون کاراکتر او با نام هما حقی شکل می گیرد. از سوی دیگر حامد بهداد بعد از تجربه ناموفق «دل» آمده تا یکی از آن شخصیت های مرموز و خاکستری را خلق کند که بارها ثابت کرده متخصص آن است. در قسمت اول این سریال بازی بازیگرانی چون مهران احمدی، علی شادمان، مهدی حسینی نیا و استاد عزتالله مهرآوران نیز به چشم می آید. هنوز منتظریم تا با شمایل بازیگرانی چون بهاره کیان افشار، آزاده صمدی، آناهیتا درگاهی و ... نیز مواجه شویم تا نتیجه کلی یکی از پر ستاره ترین مجموعه های سال های اخیر را ببینیم.
نکته سوم: انتخاب نام آشنایی چون «میخواهم زنده بمانم» برای این سریال احتمالا کارکردی نوستالژیک و ارجاعی دارد و قطعا هوشمندانه برگزیده شده است. در سال ۷۳ ایرج قادری پس از ده سال ممنوعالکاری فیلمی با نام «میخواهم زنده بمانم» و با بازی فرامرز قریبیان و فاطمه گودرزی ساخت که اتفاقا پرفروش ترین فیلم سال هم شد. اما این ترجمه نام فیلم مطرح آمریکایی (!i want to live) به کارگردانی رابرت وایز بود که در سال ۱۹۵۸ به اکران رسید. نقطه مشترک دو فیلم در ژانر درام حقوقی بود. ژانر و موضوعی که به نظر می رسد با توجه به چیزی که در قسمت اول دیدیم به ماجرای این سریال نیز مرتبط باشد.
نکته آخر: قطعا با دیدن یک قسمت نمیتوانیم قضاوتی در مورد کیفیت نهایی سریال «میخواهم زنده بمانم» داشته باشیم. اما چیزی که در همین ابتدا مشخص بود طراحی یک بستر مناسب برای داستانی ایرانیزه با ارجاعاتی به فرهنگ و سنت بومی کشورمان است. سریالی که با روایتی کلاسیک قرار است قصه تعریف کند و از باج دادن به نفع مخاطب هراسی نداشته باشد. همه اینها نوید یک مجموعه پرمخاطب را خواهد داد که اگر مسیرش را درست رفته باشد احتمالا به سطح اثری چون «شهرزاد» در شبکه نمایش خانگی خواهد رسید. حالا باید دید شهرام شاه حسینی بعد از کارگردانی فیلمهایی چون «خانه دختر» و «زنها فرشتهاند» و مجموعه هایی چون «تاوان» و «هشت و نیم دقیقه»، و همچنین محمد شایسته با تهیه کنندگی فیلم هایی چون «قانون مورفی»، «طلا» و «خانه دختر» در مهترین پروژه کارنامه کاری خودشان چه نتیجه ای خواهند گرفت. آیا این شروع جذاب و امیدوار کننده پایانی تحسن برانگیز و درخشان خواهد داشت یا خیر.