ما نگفتیم/تو تصویرش کن!
ایران درّودی از کودکی علاقهی زیادی به نقاشی داشت پس از اتمام تحصیلات متوسطه، راهی فرانسه شد و تحصیلات خود را در دانشکدهی عالی هنرهای زیبای پاریس «بوزار» به پایان رساند. او در بروکسل برای شفاف کردن رنگهای نقاشی دورهی ویترای را در آکادمی سلطنتی بروکسل گذراند و تاریخ هنر را در مدرسه لوور پاریس فرا گرفت.
ایران درّودی نقاشِ برجسته، کارگردان، نویسندهی ایرانی است. متولد ۱۱ شهریور ۱۳۱۵ در خراسان و از خانوادهای سرشناس و ثروتمند.
از کودکی علاقهی زیادی به نقاشی داشت پس از اتمام تحصیلات متوسطه، راهی فرانسه شد و تحصیلات خود را در دانشکدهی عالی هنرهای زیبای پاریس «بوزار» به پایان رساند. او در بروکسل برای شفاف کردن رنگهای نقاشی دورهی ویترای را در آکادمی سلطنتی بروکسل گذراند و تاریخ هنر را در مدرسه لوور پاریس فرا گرفت.
ایران درودی به عقیدهی برخی پیرو مکتب فراواقعگرایی(سورئالیسم) است ولی خودش میگوید من سبک خودم را دارم. سبک ایران درودی.
«سالوادور دالی»نقاش برجستهی اسپانیایی، هیچگاه سبک درودی را نزدیک به سبک خود نمیدانست و درودی را هنرمندی از خطه شرق با ذوق و استعداد بینهایت توصیف میکرد.
سوژهی گلهایی خاص، به عنوان عنصری همیشگی در تابلوهای درودی است و تمثیل زنانگی، جاودانگی و امیدواری است.
درسال ۱۳۴۷ به سفارش شرکت آی.تی.تی که لولهکشی نفت آبادان به ماهشهر را انجام داده بود تابلوی «نفت ایران» را خلق کرد. تابلویی که تصویر آن با تیراژى چند میلیونی در مطبوعات مهم آمریكا از قبیل لایف، تایمز، نیوزویک به چاپ رسید و «احمد شاملو» نام «رگهای زمین، رگهای ما« را بر این شاهکار نهاد.
در دههی ۴۰ برای آموختن کارگردانی و تولید برنامههای تلویزیونی به انستیتو آر.سی.ال نیویورک رفت. در آنجا با «پرویز مقدّسی» که در رشتهی کارگردانی سینما و تلویزیون تحصیل میکرد، آشنا شد و با او ازدواج کرد.(زندگی مشترکشان خیلی طولانی نبود و با مرگ زود هنگام «پرویز مقدسی» به پایان رسید اما تأثیر بسیار عمیقی بر او گذاشت و دیگر هرگز ازدواج نکرد).
مدتی بعد به همراه همسرش به ایران بازگشت و در تلویزیون در سمت تهیه کننده و کارگردان به فعالیت پرداخت. حاصل این فعالیت تهیه و کارگردانی بیش از هشتاد فیلم مستند تلویزیونی موفق از هنرمندان ایران و جهان بود.
موزه هنرهای معاصر تهران، موزه هنرهای زیبای کرمان، کاخ موزه سعد آباد، کاخ صاحبقرانیه، موزه ایکسل بلژیک و موزه هنرهای معاصر نیویورک از جمله مکانهایی هستند که در کنار مجموعهداران سرشناس، آثار ایران درّودی را در گنجینهی خود دارند.
ایران درّودی بعد از تاسیس بنیادی در سال۱۳۹۰، ۱۹۵ اثر برگزیدهى خود را كه طى ٤٧ سال با هدف ارائه در موزه ی شخصی خود حفظ كرده بود، به صورت محضری به این بنیاد و مردم ایران بخشید و هزینهی ساخت موزه را از محل فروش منزلش در پاریس تامین كرد.
ایران درودی ثروت واقعیاش را دو چیز میداند: نخست آن که اسمش را «ایران» گذاشتند و دوم آن که عشق به وطن برایش به عشقی فرهنگی تبدیل شده است. او می گوید:«انسان، نتیجه نحوه اندیشیدناش است و این جهان هستی در مسیر نامساوی منشور دیدگان متفاوت به نظر میآید».
درودی که سالها پیش به بیماری سرطان مبتلا شده بود، از آن بیماری به عنوان معجزهی زندگی و نقطهی عطفی در خلق آثار مهم هنری خود یاد کرد و میگوید:
«هیچگاه سرطان را جدی نگرفتم. سرطان معجزهی زندگی من بود. معجزهای که به من زنده بودن را یادآوری کرده و هر ثانیه از زندگیام را لبریز از عشق کرده است. هر اثری که میکشم من را به حالت عرفانی میبرد و نقاشیهایم بهگونهای ترجمان و تصویر دنیای ذهنیات من هستند. این چیزی است که من را بعد از ۲۳ بار جراحی سرپا نگه داشته است».
کتاب «در فاصلهی دو نقطه» زندگینامهی ایران درودی است که در آن زندگیاش را از لحظهی تولد و نکته به نکتهی تمامی آنچه شخصیت وی را ساخته است، به زبانی ساده بازگو میکند. او در بخشی از این کتاب دربارهی نگاه و رویکردش به نقاشی مینویسد:
«هدف اصلی من چه در نقاشی و چه در زندگی رسیدن به نور است. نور در همهجا حضور دارد. مهم این است که ما آن را در کجا جستوجو میکنیم یا در کجا مییابیم؟ برای نمونه جایی، ما صداها و همهمهها را با هم میشنویم اما میباید یاد صدای اصلی را تشخیص داده و آن را بشنویم یعنی صدا را در قلبمان بشنویم».