گالری ساعت علیزاده
آنتونیا شرکا از «ابلق» نرگس آبیار می‌گوید/ خفگی

آنتونیا شرکا از «ابلق» نرگس آبیار می‌گوید/ خفگی

اینکه نرگس آبیار در پنجمین فیلم خود سراغ موضوعی اختصاصا زنانه می‌رود در جای خود قابل بررسی است. آبیار از آن دست فیلمسازان زنی است که وجه مشخصۀ فیلم‌هایش «زنانه» بودنشان نیست؛ و ......

اینکه نرگس آبیار در پنجمین فیلم خود سراغ موضوعی اختصاصا زنانه می‌رود در جای خود قابل بررسی است. آبیار از آن دست فیلمسازان زنی است که وجه مشخصۀ فیلم‌هایش «زنانه» بودنشان نیست؛ و با این حال شخصیت اول تمامی فیلم هایش زنان یا دخترانی هستند که در کشاکش با شرایط دشوار و مناسبات ناهنجار تاب نمی‌آورند و یا می‌میرند یا کمر خم می‌کنند و خرد می‌شوند. با این حال می گوییم فیلم‌هایش زنانه نیست. چرا؟ دلیلش ساده است. آنچه برای آبیار اهمیت دارد قصه گویی و آفرینش سینمایی است. آبیار قصه‌گوی خوبی است و در خلق فضاهایی که می شناسد موفق است. فیلم هایش معمولا روایت های عریانی از دوره های تاریخی و رویدادهای مهم اجتماعی/سیاسی هستند.

اما می رسیم به ابلق: ابلق هم می‌توانست یکی از ادیسه‌های به سبک آبیار از دید یک زن باشد. اما تا یک سوم پایانی فیلم نمی‌توان فهمید که ماجرای اصلی حول یک موضوع داغ این روزهای زنان در سطح ایران و جهان است. حضور پررنگ و غالب هوتن شکیبا در نقش علی حواس ما را از مشکلی که راحله (الناز شاکردوست) با آن مواجه است، پرت می‌کند. بیشتر به نظر می‌رسد با داستانی خانوادگی در طبقۀ فرودست خانواده روبرو هستیم. اما از سکانس کفتربازی قضیه جدی می شود و حالا واکنش راحله در مقابل تعرضی که به او می شود، اهمیت پیدا می کند. اما مهم تر از آن انتظاری است که در طول فیلم از همسرش علی در ما ایجاد می شود. آیا علی تمام قد در مقابل ظلمی که به همسرش شده – ولو فقط برای اثبات مردانگی خود – می‌ایستد یا اینکه مصلحت عمومی را در اولویت قرار می دهد و سکوت می کند.

این سال‌ها فیلم‌های با پایان باز، حلال بسیاری از ضعف های فیلمنامه است. کم نیستند کارگردانانی که برای فرار از یک جمع‌بندی منطقی و متعادل از مصالحی که بی‌مهابا در فیلمنامه خود ریخته‌اند – و به بهانۀ پرهیز از ممیزی وزارت ارشاد – به پایان‌های باز چنگ می اندازند. اما کیست که نداند سینمای آبیار ساختاری کلاسیک دارد با پایان‌بندی بسته. و باز کیست که نداند بستن داستانی که به شخصیت‌هایش اجازه داده با بی‌پرواترین کنش و واکنش‌ها، بیان حال کنند کار آسانی نیست و حتی می تواند همۀ رشته ها را پنبه کند. خیلی خوب می‌شد اگر ابلق سکانس پایانی را نداشت.

اگر در آن اجتماع محافظه‌کار و بزدل حداقل خانوادۀ کوچک اصلی فیلم، با همۀ بدبختی‌هایش، به گونه‌ای دیگر عمل می کرد. وگرنه تسلیم شرایط شدن چه دستاوردی برای موضوع بزرگ و مهمی دارد که آبیار دستمایه قرار داده؟ و آیا به لحاظ دراماتیک بستر لازم برای آن پایان بندی فراهم شده است؟ کاش علی در چرخشی کوچک متفاوت با مردان روستا عمل می کرد و راحله هم پس از شنیدن درددل‌های زنان روستا، به خاطر دختر کوچکش هم که شده، به راحتی چادر سر نمی‌کرد تا دنبال همسرش راه بیفتد و به بزم دشمن برود.

ابلق مثل فیلم های اخیر آبیار دیدنی است: بازی‌ها عالی، کارگردانی حرف ندارد، طراحی صحنه، فیلمبرداری… اما در پایان – وقتی از جادوی بصری و جلوه‌گری‌های سینمایی فیلم دور می‌شویم – آنچه می‌ماند، داستانی است لاغر با تفکری قهقرایی و ایستا در مغز کسانیکه انتظارات دیگری را در سیر داستانی فیلم ایجاد کرده‌اند.

پایان‌بندی‌های سینمای نرگس آبیار فاقد جسارتی هستند که در طول فیلم نشان می دهد. چیزی از جنس محافظه‌کاری و پافشاری در حفظ وضع موجود، پایان‌های آبیار را فریز و در جا خفه می کند. نقطۀ امیدی بجا نمی گذارد.

 

 

دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.