انتشار آخرین گفت و گوی مرحومه آزاده نامداری با شاهین صمد پور/آزاده نامداری میخواست چهره خوبی از خود باقی بگذارد
شاهین صمدپور کارگردان، تهیهکننده و مجری تلویزیون به مناسبت چهلمین روز درگذشت آزاده نامداری دوست و همکار قدیمیاش در گفتگو با صبا گفت: از همان سالهای ابتدایی آشناییمان به بعد حس خواهر و برادرانهای میان من و آزاده نامداری بود، خیلی وقتها مرا برادر خطاب میکرد و از گرفتاریها و مشکلات زندگیاش میگفت.
شاهین صمدپور کارگردان، تهیهکننده و مجری تلویزیون به مناسبت چهلمین روز درگذشت آزاده نامداری دوست و همکار قدیمیاش در گفتگو با صبا گفت: از همان سالهای ابتدایی آشناییمان به بعد حس خواهر و برادرانهای میان من و آزاده نامداری بود، خیلی وقتها مرا برادر خطاب میکرد و از گرفتاریها و مشکلات زندگیاش میگفت. مردم یک نکته را در گلهگی از او عنوان میکردند که خانم نامداری حرفی زده و ادعایی درباره پوشش کرده بود اما با فیلم پخش شده درباره زندگی شخصیاش تناقض داشت؛ مردم به این تناقض اعتراض داشتند.
با اینکه خیلی جاها من همراه مردم هستم و نگاهم مانند آنهاست اما جزییاتی وجود دارد که مردم در جریان نیستند و اگر متوجه آنها شوند، مطمئنا نگاهشان به این ماجرا و موضوعات شبیه به آن تغییر میکند. حتی به همسر آزاده نامداری هم این پیشنهاد را دادهام که هر وقت موافق بود، درباره این جزییات صحبت و شفافسازی کنیم ولی او در حال حاضر منتظر رای پزشکی قانونی درباره علت فوت است تا بعد در این باره تصمیم بگیرد.
فکر میکنم شب عید نوروز بود که بعد از مدتها و برای آخرین بار با آزاده نامداری صحبت کردم. میگفت میخواهم مصاحبه کنم، این پیشنهاد از طرف او خیلی برای من جالب بود، چراکه سالها پیش و در جریان حواشی پیش آمده به او پیشنهاد مصاحبه داده بودم، ولی قبول نکرده بود. چیزی که در آن لحظه به ذهنم رسید این بود که میخواهد درباره همان مسائل و موضوعات گذشته صحبت کند، اما اینگونه نبود. در مقابل سوال من درباره جزییات مصاحبه گفت: «میخواهم چیزهای خوب بگویم، حرفهای امیدبخش به مردم بزنم، گریم خوبی انجام دهم تا چهره قشنگی از من در ذهن مردم باقی بماند.» در ادامه پیشنهاد دادم که درباره جزییات آن بیشتر فکر کنیم که مصاحبه عمیقتری از آب دربیاید، نامداری نیز قبول کرد و قرار شد در این باره به من خبر بدهد.
چند روز بعد که خبر فوت او را شنیدم، برایم خیلی عجیب و باورنکردنی بود. با گریه دوباره به سراغ آخرین صداهایی که برای من فرستاده بود رفتم و با خودم میگفتم چه اتفاقی برای کسی که چند روز قبل میخواست درباره امید، شادی و زندگی با مردم صحبت کند، افتاده است که اینگونه غریبانه و تنها از دنیا میرود.